۲۱ اسفند ۱۳۸۷

روند تحول معنی هنر :(حکمت هنر اسلامی)

مقدمه :
از آنجا که معماری سری هم در هنر دارد در نتیجه بسیاری از ویژگیهای آن مربوط به جنبه هنری آن است.غالب فلاسفه ، هنر را بهترین فشارسنج فرهنگ و تمدن مطرح می کنند . هنر از آنجا که از دل فرهنگ برمی خیزد ، درون مایه و باطن فرهنگ و تمدن و مسیر حرکت آن را به ظهور می رساند. به همین جهت اگر فرهنگ و تمدنی به شرایط بحرانی دچار شود بیش و پیش از عرصه های دیگر در هنر آن نمود پیدا می کند.علاوه بر این نمود ، باید توجه داشت که هنر به خاطر ارتباط با عموم مردم جنبه پیشتاز نسبت به دیگر عرصه های فرهنگ و تمدن را دارد و در هر دو سیر کمال یا انحطاط نقش هادی یا مضل را به عهده می گیرد . پیش از آنکه در هر تمدن حوزه های عقلی ، علمی و فلسفی آن شکل بگیرد جنبه های هنری آن شکل می گیرد ، همچنانکه در عرصه زوال و انحطاط هم هنر جلوتر از دیگر عرصه ها بقیه را به دنبال خود به انحطاط می کشد.(از میان حکیمان مسلمان سید حسین نصر به شکلی گسترده این موضوع را روشن کرده است.در دنیای غرب هم اگرچه برخی بر مقدم بودن و زمینه بودن علوم تحصلی نسبت به هنر حکم کرده اند ، اما غالبا این جنبه پیشتازی هنر را می پذیرند.سخن واگنر در این که تنها هنری بزرگ می تواند نجات بخش تمدن معاصر باشد را باید به همین معنا دانست.)این ویژگی رسالت مهمی را به همه هنرها و از جمله معماری در ارتباط با فرهنگ و تمدن انسانی می دهد.
چارلز جنکز در این مورد می گوید : "روزگاری دین برای مردم جهان ساز بود و معنای زندگی مردم را تعیین می کرد.اما دین دچار بحران شد و جهان بینی علمی جای جهان بینی دینی را گرفت . در آغاز بیستم علم نیز دچار بحران شد و در دوره جدید آنچه برای مردم جهان سازی کرده و معنای زندگی آنها را تعیین می کند ، هنر است".
واژه شناسی هنر :
واژهٔ هنر در زبان
سانسکریت، ترکیبی از دو کلمه سو به معنی نیک و نر یا نره به معنای زن و مرد است.[سو(نیک)+نر(مرد)=سونر(نیک مرد)] در زبان اوستایی سین به ها تبدیل شده و واژه هونر ایجاد گشته است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده است که به معنای انسان کامل و فرزانه است]
در
ادبیات ایران در دوره اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد، و هنر به معنای کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست و... به کار رفت، که دارای بار معنایی عام بود:
به دشمن نمایم هنر هرچه هست/ز مردی و پیروزی و زور دست (
فردوسی)
چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل به سوی دیده شد (
مولانا جلا‌الدین محمد بلخی)

هنر گاهی در معنی صنعت هم به کار می رفته است .(صنایع مستظرفه = هنرهای زیبا)
و در عربی هم فن به معنی هنر بوده است.(فنون جمیله = هنرهای زیبا)

واژه هنر امروزه در در زبان فارسی معنایی در معنایی متفاوت از گذشته به کار می رود و بیشتر منظور از آن اشاره به نتیجه خلق انسان ها در زمینه هنرهای زیبا است . معنای این واژه امروز معادلی برای واژه Artدر زبان انگلیسی است .فرانچسکو دوهولاندا واژه هنرهای زیبا را در قرن 16 به کار برد.در قرن 18 شارل باتو دوباره واژه هنرهای زیبا را احیا کرد و آنرا در جامعه جا انداخت. مجموعه هنرهای زیبا به ۷ دسته تقسیم می‌شوند:
1. -
موسیقی
2. - هنرهای دستی مانند
مجسمه سازی، شیشه گری، و ...
3. - هنرهای ترسیمی شامل
نقاشی، خطاطی، و...
4. -
ادبیات شامل شعر و داستان، نمایشنامه ، فیلمنامه و نثر
5. -
معماری
6. -
رقص و حرکات نمایشی
7. - هنرهای نمایشی شامل
سینما، تئاتر، و ...
وجوه مشترک آثار هنری عبارت‌اند از:
تخیل به عنوان مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری اثر هنری است
همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه می‌گیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او
چند‌معنایی بودن و
منشور‌مانندی، وجه اشتراک سوم تمام آثار هنری است.
این جنبه از خصایص آثار هنری، در واقع از دو ویژگی قبلی که برشمردیم، نتیجه می‌شود. بدین معنی که هر پدیده‌ای که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه باشد، بی شک نمی‌تواند معنایی منجمد و تک بعدی داشته باشد. از این روست که هر کس در برابر آثار هنری می‌ایستد، دریافت و استنباط خاصی دارد.
هنرهای سنتی
هنرهای سنتی،هنرها و صنایع ظریفه‌ای هستند که در طول سده‌های متمادی با حفظ ریشه‌ها و سنت‌های خود رشد کرده مراحل شکل‌گیری خود را گذرانده یا می‌گذرانند.
هنرهای سنتی ایران را به 6 دسته عمده تقسیم می‌کنند:
۱.شعر و ادبیات
۲.
موسیقی
۳.
معماری و هنرهای وابسته
۴.
نمایش‌های سنتی و آیینی
۵.
سوزندوزی و رودوزیهای سنتی
6.صنایع مستظرفه(که بجز 5 دسته بالا همه آثار هنری را شامل می‌شود)
سیر تحول معنی هنر :
· در قدیم تنها کسانی در هنرهای عالی پیشرفت می کردند که آدم های خاصی بودند و دارای نبوغ و خصوصیات ژنتیکی خاصی بودند برخلاف امروز که افراد عادی هم به دلیل وجود آموزش های کامل و همه جانبه به حوزه هنر وارد می شوند و چه بسا به واسطه تلاش و پشتکار خود از افراد دارای نبوغ هم پیشی می گیرند.
افلاطون و ارسطو هم به هنرمندان توجه داشتند و هم آنها را جزو طبقات بالا به حساب نمی آوردند زیرا هنرمندان رفتار پیش بینی نشده ای داشتند که از نتیجه احساسات آنها بود.
علل بی توجهی افلاطون به هنرمندان :
1- آنچه مي‌گويند نمي‌شناسند.
2- خوب و بد را تشخيص نمي‌دهند.
3- نسبت به تقليد خود علم حقيقي ندارند.
4- نسبت به قوانين بي‌توجه‌اند.
5- اندازه حقيقي اشياء را توصيف نمي‌كنند.
· در یونان باستان هنر را با دو معنی همراه بود :
1-هنر بازاری ( با فعالیت دستی و یدی همراه بود).
2-هنر آزاد ( بیشتر با فعالیت های ذهنی همراه بود).
درجامعه یونان باستان که اشرافی ترین جامعه بشری هم شناخته شده است فعالیت های ذهنی دارای ارزش خاصی بود و در همه جای دنیا این جامعه است که به افرادش دیکته می کند که چه معیارهایی ارزش شناخته می شوند.

برای مثال در جامعه ما ، ایران ، سواد آنطور که باید و شاید دارای ارزش نیست حال آنکه مدرک به شدت ارزشمند است و به همین دلیل دانش آموزان فقط به دنبال دانشجو شدن و دانشجویان فقط به فکر کسب مدرک هستند و بس. و البته این خواست جامعه است.
· در قرون وسطی نوعی مسیحیت رسمی شکل گرفت و به کمک فلسفه ارسطویی تفسیر منطقی پیدا کرد و تمام نکات دینی با منطق تفسیر شد.در زمینه هنر هم ، اثری زیبا بود که در آن نظم منطقی وجود داشت.
در قرون وسطی هنرها و زیبایی را دارای قواعد مشخص از جمله قواعد ریاضی می دانسته اند تا آنجا که توماس آکونیاس از متفکران قرون وسطی می گوید : "زیبایی در اعداد نهفته است".
در این دوران همانطور که در امور دینی ، بدعت و نوآوری بار منفی و مجازات داشت در عرصه هنر هم هنرمندان بایستی پیرو سنت می بودند و از کارهای گذشتگان تقلید می کردند . نوآوری و خلاقیت ارزشی نداشت.
· در دوره رنسانس به علت انسان گرایی ، شخص هنرمند اهمیت پیدا کرد.
در این دوران موضوع اثر هنری خلاقیت بود.بر خلاف قرون وسطی دیگر کارهای تقلیدی ارزشی نداشت و این نوآوری و بدعت بود که به کار هنری بها می داد تا حدی که سبک منریسم در این دوره بسیار ارزشمند گردید.

منریسم یا شیوه گرایی : منریسم (شیوه گرایی) اصطلاحی که از سده هفدهم در هنر وادبیات رایج شد سبکی است که در آن هنرمندان به کارهای عجیب و غریب و خرق عادت می پردازند دراز نمایی پیکرها، حرکتهای پر پیچ تاب، اختلاف تناسبها و مقیاسها، رنگهای ناملایم، شلوغی وعدم تقارن ، ترکیب بندی با منطق زیبایی شناسی رنسانس تعارض داشته وبه همین سبب هنرمندان سده هفدهم بر دستاوردهای منریست ها با دیده تحقیر نگر یستند و آن را مردود شمردند اماقرن بیستم نه فقط این قضاوت را نپذیرفت بلکه دوران منریسم راسر آغاز وقوف هنرمند غربی بر شخصیت قدرت، تخیل و مهارت فنی خویش دانست.
درباره منریسم بیشتر بدانید : کلیک کنید
در دوره رنسانس هنر با تعاریف و اصطلاحاتی نظیر "هنر فعالیتی خلاقانه است"،"هنرهای یادمانی"،"هنرهای باشکوه" بیان می شود.

هیچ نظری موجود نیست: