روزی شیوانا از مقابل مدرسه ای می گذشت. مدیر مدرسه را دید که کتاب های قصه را مقابل خود گذاشته و بعضی از صفحات آن را با قیچی می برد!! شیوانا با تعجب از مدیر مدرسه دلیل اینکار را پرسید. مدیر گفت: "این کتاب قصه ها را از سرزمین دوری آورده اند، که فرهنگ و عقاید آنها با ما متفاوت است. آن بخش هایی که با فرهنگ بچه های این دیار همخوانی ندارد را پاره می کنم و از بین می برم تا بچه ها آنها را نبینند و چشم و گوششان باز نشود!!"شیوانا یکی از کتاب ها را برداشت و ورق زد و گفت: "اما تو با اینکار باعث می شوی که بخش هایی از قصه ناقص شود و بچه ها خودشان در ذهن خود بخش های از بین رفته را بازسازی کنند. نویسنده این قصه ها اگر واقعا قصد تخریب ذهن و فکر کودکان این دیار را داشت، تو در عمل با وادار سازی کودکان به بازسازی صحنه های حذف شده توسط خودشان، به این تخریب و ویرانگری کمک می کنی!!! به جای پاره کردن و ناقص کردن این قصه ها و تحویل نسخه های ناقص و بریده به کودکان و ایجاد نفرت در وجود آنها و وادار سازی آنها به بازسازی بخش های ناقص در درون ذهن خود، تمام این کتاب ها را به گوشه ای بریز و خودت برای بچه ها مناسب فرهنگ و عقاید سنتی این دیار کتاب قصه بنویس!! وقتی کسی در ذهنش قصه ناقصی را بازسازی و کامل می کند، خود را در قصه سهیم می داند و به آن علاقه مند می شود. چرا با دست خودت علاقه به فرهنگ مخرب سرزمین دور را در کودکان این دیار ایجاد می کنی!!
۳ نظر:
یا شیخ، لذت بردیم!
با عرض سلام و ادب، از شما رسماً دعوت می شود که در یازدهمین ضیافت وبلاگ های معماری ایران که بصورت بین المللی با موضوع "اخلاق حرفه ای در معماری و شهرسازی" برگزار می گردد، شرکت نمایید. از همکاری شما بیش از پیش متشکرم. (حسام عشقی صنعتی)hesameshghi@hotmail.com
www.hesameshghi.persianblog.ir
you've got a point there! perfect ...
ارسال یک نظر